Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 42 (3194 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Geh mir aus den Augen! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Es fällt mir schwer zu glauben, dass... U چشمم آب نمی خورد که ...
Ich rechne nicht damit, dass... U چشمم آب نمی خورد که ...
Ich nehme nicht an, dass... U چشمم آب نمی خورد که ...
Ich habe etwas im Auge. U چیزی توی چشمم رفته.
Mir Ist gleich ins Auge gestochen. U الآن به چشمم خورد. [متوجه چیزی شدن]
im Wege U جلوی راه
hinderlich U جلوی راه
vor meinen Augen U جلوی چشمهایم
den Bus anhalten U جلوی اتوبوس را گرفتن
sich in den Weg stellen U جلوی راه را گرفتن
vor Jemands Augen <adv.> U جلوی چشم کسی
Badematte {f} U پادری جلوی حمام
Freitreppe {f} U پلکان جلوی عمارت
Fensterbank {f} U سکوی جلوی پنجره
Fensterbrett {n} U تخته جلوی پنجره
die vordere [hintere] Ansicht des Gebäudes U نمای جلوی [پشت] ساختمان
Schnauze {f} [Vorderteil] U قسمت جلوی هواپیما یا خودرو
etwas im Keim ersticken U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
Fensterladen {m} U نرده چوبی جلوی پنجره
Focksegel {n} U بادبان دکل جلوی کشتی
Fenstergitter {n} U نرده آهنین جلوی پنجره
Bug {m} U قسمت جلوی کشتی یا هواپیما
den Verkehr aufhalten U جلوی رفت و آمد را گرفتن
Jemandem die Stirn bieten U جلوی پای کسی ایستادن
Back {f} U قسمت جلوی عرشه کشتی
Abtreter {m} U کفش پاک کن [جلوی در منزل]
sich Jemandem [etwas] widersetzen U جلوی پای کسی ایستادن
Jemandem trotzen U جلوی پای کسی ایستادن
etwas [Akkusativ] verstopfen U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
etwas [Akkusativ] obstruieren U جلوی جریان چیزی را گرفتن [پزشکی]
Nichts kann mich davon abhalten. U هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
Nichts kann mich daran hindern. U هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
Jemandem [etwas] in die Quere kommen U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
Setzen Sie mich vor dem Bahnhof ab! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
Streikposten aufstellen U خط اعتصاب تشکیل دادن و جلوی سایرین ایستادن
Jemanden aussperren U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
den Ball wegklatschen [Torhüter] U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
[Feind] erledigen U [دشمن را ] خفه کردن [جلوی دماغ و دهن را گرفتن]
Meine Eltern haben uns davon abgehalten, zu viel fernzusehen. U پدر و مادرم جلوی ما را از نگاه کردن بیش از حد تلویزیون گرفتند.
loslegen U حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
Vorderer Zugteil U قسمت جلوی قطار [قطار در راه جدا می شود]
Recent search history Forum search
1این موضوع دست و پایم را بسته است. (جلوی کارم را گرفته...)
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com